سالهای آغازین
سنگ بنای حزب دموکرات درسال ۱۷۹۲ گذاشته شد. دراین سال توماس جفرسون یک انجمن حزبی (Caucus) در کنگره تشکیل داد که وظیفه آن دفاع از «منشور حقوق» (Bill of Rights) بود. حزب جمهوریخواهان دموکراتیک (حزب دموکرات بعدی) از همان ابتدا با استقبال ایالتهای جنوبی روبرو گشت و این منطقه تا سالیان طولانی دژ تسخیر ناپذیر جانشیان جفرسون به شمار میآمد. در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا سال ۱۸۰۰ توماس جفرسون که در حکومت ۴ ساله جان آدامز فدرالیست سمت معاون ریاست جمهوری را بر عهده داشت، به پیروزی دست یافت بدین ترتیب دوران طلائی حکومت جمهوریخواهان دموکرات آغاز گشت. این دوران تقریباً ۶۰ سال، به استثناء چند مقطع کوتاه، تا تأسیس حزب جمهوریخواه در دهه ۱۸۵۰ ادامه یافت. دراین مدت ۹ رئیس جمهور از ۱۲ رئیس جمهور، از حزب جمهوریخواه دموکراتیک و جانشین آن حزب دموکرات برگزیده شدند و مجموعاً ۴۸ سال نامزدهای این حزب در کاخ سفید حکومت کردند. پس از جفرسون، ۲ تن دیگر از رهبران حزب جمهوریخواهان دموکراتیک به مدت ۱۶ سال حکومت کردند. جیمز مدیسون و جیمز مونرو هر یک دو دوره در کاخ سفید حضور داشتند و به تحکیم مبانی فکری و عملی جفرسون همت گماشتند.
بیشتر طرفداران این حزب چهرههای آکادمیک هستند. بیشتر اساتیدی که در رشته علوم انسانی و علوم اجتماعی فعالیت میکنند دارای تمایلات لیبرال هستند و اساتید حوزه تجارت تمایلات محافظهکارانه دارند. همچنین جوانان به خاطر باورهای لیبرال بیشتر جذب این حزب میشوند.
عصر دوحزبی
یک گردهمایی Caucus این حزب
انتخابات سال ۱۸۲۴ فصل جدیدی را در تاریخ احزاب ایالات متحده بهدنبال آورد. در این انتخابات و در غیاب حزب فدرالیست، ۴ تن از شخصیتهای برجسته حزب جمهوریخواه دموکراتیک خود را نامزد پست ریاست جمهوری کردند.
بدنبال بروز شکاف در داخل حزب جمهوریخواهان دموکراتیک، جان کوئینسی آدامز رئیس جمهور منتخب توسط مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا و هنری کلی، وزیر خارجه به همراه دیگر فدرالیستهای قدیمی، حزب «جمهوریخواهان ملی» (The Natioal Republican Party) را بوجود آورند. در مقابل جکسون با پشتیبانی توده مردم به بازسازی ساختار حزب جمهوریخواه دموکراتیک پرداخت و نخستین کنوانسیون حزبی را در تاریخ ایالات متحده برگزار کرد. وی با ارائه یک بیانیه حزبی (Platform) به انسجام درونی حزب پرداخت و به دلیل حمایت گسترده عمومی به عنوان رهبر حزب برگزیده شد. فعالیت حزبی ۴ ساله جکسون در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۲۸ به ثمر نشست و وی توانست با کسب ۱۷۸ رای مجمع انتخاباتی در مقابل ۸۳ رای، جان کویئنسی آدامز و فدرالیستهای کهنه کار را قاطعانه شکست دهد.
درخلال دوره اول ریاست جمهوری جکسون، نقش اجتماعی طبقه نوظهور کارگر در صحنه سیاسی ایالات متحده تثبیت شد. توسعه و پیشرفت صنعتی در ایالتهای شمالی، صدها هزارکارگر حرفهای را وارد عرصه مناسبات اجتماعی کرد و از آنان یک نیروی تأثیر گذار در مقابل بانکداران و صنعتگران شمالی و زمینداران جنوبی بوجود آورد. تحولات آینده موجب گشت حزب دموکرات در میان طبقه کارگر نفوذ کند و گسترش چشمگیری بدست آورد و از این نیروی رشد یابنده در رقابت با جمهوریخواهان بهره گیرد.
۲۰ سال بعد در جریان انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۴۸، کنوانسیون ملی حزب جمهوریخواهان دموکراتیک، تغییر نام حزب را به تصویب رساند و براساس این تصمیم ” حزب دموکرات ” رسماً متولد شد. در همین کنوانسیون اعضاء برای رفع خلاء مدیریت حزب در خلال برپایی ۲ کنوانسیون ملی، کمیته ملی حزب دموکرات (The Democratic National Committee) تشکیل دادند تا به فعالیتهای حزب سروسامان دهد. این کمیته در حال حاضر، قدیمیترین کمیته حزبی جهان به شمار میآید.
بروز جنگ داخلی آمریکا میان طرفداران الغای برده داری و هواداران نظام برده داری در سال ۱۸۶۰ برای حزب دموکرات فاجعه آفرید. این حزب به همراه ایالتهای جنوبی از شمالیهای جمهوریخواه به سختی شکست خورد و برای چند دهه به یک نیروی سیاسی درجه دوم تبدیل شد.
احیای قدرت
درآستانه قرن بیستم، دموکراتها به تدریج از لاک دفاعی خود در ایالتهای سابقاً برده دار جنوبی خارج شده و گروههای اجتماعی جدیدی را به سوی خود جلب کردند. علاوه بر مهاجرین جدید، کارگران و اعضای اتحادیههای کارگری درطول همین سالها به حزب دموکرات پیوستند. توجه به زندگی فلاکت بار کارگران علاوه بر اینکه پشتوانه قدرتمندی برای دموکراتها به ارمغان آورد، این امکان را برای جنوبیهای شکست خورده در جنگ داخلی فراهم کرد که از سرمایه داران شمالی انتقام بگیرند. انتخابات عمومی سال ۱۹۱۲، دموکراتها را بار دیگر به قدرت بازگرداند. وودرو ویلسون نامزد حزب دموکرات با شعار بهبود شرایط زندگی و مبارزه با سرمایه داران بزرگ وارد میدان شد و توانست با یک پیروزی قاطع رقبای خود را شکست دهد.
اما شرایط در دوره دوم ریاست جمهوری ویلسون بسیار تغییر کرد. وی هنگامی مجدداً به کاخ سفید راه یافت که در اروپا، جنگ میان دولتهای بزرگ شعلهور بود و ملت آمریکا با نگرانی تحولات جنگی اروپا را دنبال میکرد. ویلسون در جریان مبارزات انتخاباتی خود بارها قول داده بود که ایالات متحده را از جنگ اروپا دور نگه دارد و تلاش نماید صلح عادلانهای را در این قاره برقرار سازد. لیکن تحولات پرشتاب بعدی، خلاف وعدههای ویلسون را ثابت کرد. وی که در ژانویه ۱۹۱۷ از برابری کلیه ملل، آزادی دریاها، تحدید تسلیحاتی وتشکیل سازمان «اتحاد به منظور صلح» سخن به میان آورده بود در مارس همان سال با حمله مداوم زیر دریاییهای آلمانی به کشتیهای تجاری آمریکایی مواجه گشت. این کشتیها نیازهای جنگی و تدارکاتی ارتش بریتانیا و فرانسه را به جبهه جنگ اروپا منتقل میکردند. با حمله آلمانیها به کشتیهای آمریکایی، سرانجام ورود ایالات متحده آمریکا به جنگ جهانی اول اجتناب ناپذیر شد و با اعلان جنگ کنگره ایالات متحده آمریکا علیه آلمان در ۶ آوریل۱۹۱۷ ایالات متحده وارد جنگ جهانی اول شد. این تصمیم بعدها به شکست دموکراتها در انتخابات سال ۱۹۲۰ منجر شد.
عصر نیو دیل
در فاصله شکست دموکراتها در انتخابات سال ۱۹۲۰ تا پیروزی فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۲، جمهوریخواهان قدرت را در کنگره و کاخ سفید در اختیار گرفتند و برنامههای محافظهکارانه خود را به اجرا در آوردند. هاردینگ کولینگ و هوور با کنار گذاشتن برنامههای اجتماعی دموکراتها، عدم دخالت دولت در اقتصاد را سرلوحه برنامههای خود قراردادند؛ بنابراین هنگامی که روز سهشنبه سیاه در ۲۹ اکتبر ۱۹۲۹ از راه رسید و وخیمترین بحران اقتصادی را با خود به همراه آورده جمهویخواهان از یافتن راه حلی برای خروج از بحران ناکام ماندند. بهدنبال آن، ورشکستگی صدها بانک و کارخانه، از بین رفتن پس انداز شهروندان و بیکاری، فقر و گرسنگی از راه رسید بدون آنکه دولت بتواند از سقوط اقتصاد جلوگیری بعمل آورد. در چنین شرایط وخیم اقتصادی، حزب دموکرات با فرانکین روز ولت به میدان آمد و با طرح نیودیل New Deal در انتخابات سال ۱۹۳۲ به پیروزی رسید.
در سال ۱۹۴۰ هنگامی که پایان دور دوم ریاست جمهوری روزولت نزدیک میشد همگان تصور میکردند سنت دیرینه جرج واشنگتن حفظ خواهد شد. اما روزولت یکبار دیگر از سوی کنوانسیون ملی دموکرات به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری برگزیده شد. اگر چه شروع جنگ جهانی دوم در اروپا در پذیرش این تصمیم مؤثر بود، لیکن شرایط آن زمان نشان داد که فردی بهتر از روزولت نمیتواند کشور را از دوران پس از بحران به سلامت خارج نماید؛ بنابراین روزولت یکبار دیگر وارد نبردهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شد و به راحتی توانست رقیب جمهوریخواه خود را با فاصله زیاد شکست دهد. بدین ترتیب وی نخستین رئیس جمهوری بود که برای ۳ دوره در کاخ سفید ماندگار شد. وی بار دیگر در انتخابات سال ۱۹۴۴ به پیروزی دست یافت و علیرغم اینکه از بیماری رنج میبرد و بر روی صندلی چرخدار نشسته بود، مسئولیت قوه مجریه را بر عهده گرفت. اما بیماری به وی اجازه نداد چهارمین دوره ریاست جمهوری خود را به پایان برساند و در سال ۱۹۴۵ درگذشت. ۶سال پس از مرگ روزولت، اصلاحیه بیست و دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا به تصویب رسید و مدت زمان ریاست جمهوری را تنها به دو دوره متوالی محدود کرد.
در دوره ریاست جمهوری هری ترومن که از سال ۱۹۴۵ جانشین روزولت شد و در انتخابات ۱۹۴۸ از جانب مردم برگزیده شد، ۲ رویداد مهم و حساس داخلی روی داد. برای نخستین بار درتاریخ ایالات متحده، کنگره از دست رئیس جمهور خارج شد و سیستم حکومتی دو حزبی در آن سال بوجود آمد. مهمتر از آن، تعارض و کشمکش میان دو حزب حاکم بر کاخسفید و کنگره به اندازه دوران پس از جنگ جهانی دوم عمیق و طولانی نبود.
جامعه بزرگ
۲ دوره ریاست جمهوری دوایت آیزنهاور از راهیابی دموکراتها به کاخ سفید جلوگیری بعمل آورد. اما در انتخابات سال ۱۹۶۰ که نشانههای تغییر در جامعه ایالات متحده آمریکا به خوبی نمایانگر بود، دموکراتها یکبار دیگر به پیروزی دست یافتند. جان اف کندی نامزد حزب دموکرات با فاصله اندکی ریچارد نیکسون جمهوریخواه را شکست داد و به عنوان جوانترین رئیس جمهور ایالات متحده با ۴۳ سال سن به کاخسفید راه یافت. وی برخلاف کلیه روسای جمهور این کشور کاتولیک بود و پیروزی وی، به تسلط مطلق جامعه پروتستان بر زندگی سیاسی آمریکا پایان داد. وی برنامههای اجتماعی گستردهای را به کنگره ارائه کرد که اکثراً از سوی نمایندگان محافظه کار هر دو حزب جمهوریخواه ودموکرات رد شد. کندی همچنین گامهایی برای رفع تبعیض نژادی در ایالتهای جنوبی به مرحله اجرا گذاشت. این برنامهها پس از ترور وی در دالاس و توسط لیندون جانسون ادامه یافت.
با ترور کندی در سال ۱۹۶۳، لیندون جانسون معاون وی، مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده گرفت و توانست با پیروزی در انتخابات ۱۹۶۴ یک دوره دیگر در کاخ سفید بماند. وی با شعار «جامعه بزرگ» (Great Society) و با هدف رفع فقر، گرسنگی و تبعیض پا به عرصه انتخابات سال ۱۹۶۴ گذاشت.
دوران افول
با پایان یافتن دهه ۱۹۶۰، دیدگاه ملت آمریکا در قبال دولتمردان دموکرات تعییر یافت و انگیزه برای انتخاب فرد جدید با شعارهای جدید روز به روز بیشتر قوت گرفت. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۸ ریچارد نیکسون از حزب جمهوریخواه به عنوان مردی با ایدههای جدید راهی کاخ سفید شد. وی و جانشینش جرالد فورد به مدت ۸ سال، دموکراتها را از کاخ سفید دور نگه داشتند تا اینکه رسوایی واترگیت و شکست تحقیر آمیز ارتش آمریکا در ویتنام یکبار دیگر افکار عمومی را برای یک رئیس جمهور دموکرات مهیا ساخت. جیمی کارتر با هدف پیشبرد دولت رفاهی و تأکید بر مسائل اخلاقی و حقوق بشر در سال ۱۹۷۶ به پیروزی رسید. وی بلافاصله پس از ورود به کاخ سفید علیرغم مخالفت محافظه کاران کنگره، اصلاحات اجتماعی خود را ارائه نمود. کارتر با افزایش مالیاتها به جنگ کسری بودجه رفت و در برنامههای انرژی ایالات متحده تجدید نظر کرد. در عرصه سیاست خارجی کارتر از یکسو با برپایی کنفرانس کمپ دیوید و صلح میان مصر و اسرائیل به یک دستاورد بزرگ در بحران خاورمیانه و جلب نظر گروههای یهودی داخل آمریکا نایل شد و از سوی دیگر دولت وی به دلیل به گروگان گرفته شدن ۵۲ دیپلمات این کشور در تهران فلج گردید.
گروگانگیری در تهران، ۴۴۴ روز طول کشید و تنها زمانی پایان یافت که کارتر در پی شکست از ریگان کاخ سفید را ترک کرده بود. این ماجرا که پس از شکست در جنگ ویتنام بزرگترین ضربه را به روحیه ملت آمریکا وارد ساخت، یک سال آخر ریاست جمهوری کارتر را کاملاً تحتالشعاع خود قرار داد.
بازگشت به قدرت
هنگامی که عملیات نجات گروگانها در طبس شکست خورد این ماجرا به یک رسوایی کامل بدل گشت. ناکامی در عرصه بینالمللی شکست کارتر و دموکراتها را در انتخابات ۱۹۸۰ به دنبال آورد و این حزب را به مدت ۱۲ سال از کاخ سفید دور نگه داشت. تا اینکه در سال ۱۹۹۲ بیل کلینتون رهبری دموکراتهای جوان و لیبرال مسلک را به عهده گرفت و توانست برای ۸ سال و تا پایان قرن بیستم اداره کشور را در دست گیرد.
کلینتون از هنگام ورود به کاخ سفید، طرحهای جسورانه را به مرحله اجرا گذاشت. وی پس از ۱۲ سال حاکمیت محافظه کاران، مالیاتها را افزایش داد و در پایان زمامداری خود ۱۳۰ میلیارد دلار مازاد بودجه بر جای گذاشت. در عرصه مسائل اجتماعی، وی از ورود همجنس گرایان به ارتش حمایت کرد و با کمک همسرش، هیلاری کلینتون تلاش مداومی را برای تصویب قوانین بیمههای اجتماعی صورت داد. از سال ۱۹۹۳ که جمهوریخواهان پس از ۴۰ سال کنترل هر دو مجلس کنگره را در دست گرفتند، نبرد میان لیبرالها و محافظهکاران شدت گرفت. این نبرد حتی به تعطیلی یک هفتگی دولت فدرال به دلیل تصویب نشدن لایحه بودجه انجامید. محافظه کاران همچنین پروندههای حقوقی مالی _ اخلاقی را علیه کلینتونها به راه انداختند. بیل کلینتون در سال ۱۹۹۹ تا یک قدمی استیضاح و برکناری پیش رفت و تنها با یک رای توانست از چنگ دشمنانش بگریزد. ماجرای رسوایی اخلاقی مونیکا لوینسکی (رسوایی مونیکا گیت)، دو سال آخر ریاست جمهوری کلینتون را تحتالشعاع خود قرار داد و حتی ال گور، معاون کلینتون و نامزد دموکراتها در انتخابات سال ۲۰۰۰ را نیز بی نصیب نگذاشت. در جریان انتخابات سال، ۲۰۰۰ دموکراتها به رغم تبلیغات سنگین محافظه کاران به پیروزی در جلب آرای مردمی دست پیدا کردند، اما جمهوریخواهان با کسب اکثریت آرا در انتخابات ایالت فلوریدا، سرانجام پس از ۳۵ روز کشمکش حقوقی و سیاسی، جرج دبلیو بوش را به کاخ سفید فرستادند. بدین ترتیب قرن بیستم که با حاکمیت جمهوریخواهان آغاز شده بود، با حاکمیت دموکراتها پایان یافت.